آسمان است و زمین دور سرش می گردد
آفتاب است و قمر خاک درش می گردد
.
این قد و قامت افتاده درخت طوبی است
این محاسن به خدا آبروی دین خداست
.
این حرم خانه ی زهراست مسوزانیدش
این حسینیه ی دنیاست مسوزانیدش
.
شعله پشت حرم فاطمه زاده نبرید
پسر فاطمه را پای پیاده نبرید
.
آی مردم بگذارید عبا بردارد
پیرمرد است و خمیده است عصا بردارد
.
ببریدش ، ببرید از وسط مردم نه
هر چه خواهید بیارید ولی هیزم نه
.
بگذارید لبش یاد پیمبر بکند
وسط شعله کمی مادر مادر بکند
.
از مسیری ببریدش که تماشا نشود
چشمی از این در و همسایه به او وا نشود
.
اصلاً این مرد مگر پای دویدن دارد ؟
پیرمردی که خمیده است کشیدن دارد ؟!
.
شعله ی تازه به چشمان غمینش نزنید
آسمان است و در این کوچه زمینش نزنید
.
شاید این کوچه همان کوچه ی زهرا باشد
شاید آن کوچه ی باریک همین جا باشد
.
شاید این کوچه همان جاست که زهرا اُفتاد
گر چه هم دست به دیوار شد اما اُفتاد
.
این قبیله همگی بوی پیمبر دارند
در حسینیه ی خود روضه ی مادر دارند
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید