محمد سهرابی
.
آن شد امروز که ما را به تو کاری افتاد
کار ما در گرو چشم نگاری افتاد
.
بی نیاز از همه و خلق گرفتار غمش
گرچه در خلق کسی نیست سزاوار غمش
.
لیک با من سر و سِرّ دگری داشت حسین
نیم قرن از من دل خون خبری داشت حسین
.
گردش چرخ ببین روی به دلبر زده ام
دست بر دامن عرفانی داور زده ام
.
یا حسین بن علی دست من و دامن تو
تا ابد باد پر از جسم تو پیراهن تو
.
به دعایم برهانی ز غم خود نفسی
یسّراللّه طریقاً بک یا ملتمسی
.
به منای تو من آن صاحب ذبح ازلم
کم تر از نجمه نی ام مادر شهد و عسلم
.
به تمنای تو از بس که شدم شهره ی مهر
شدم انگشت نما همچو مه نو به سپهر
.
تو مپندار که از غم دل من خواهد ریخت
یا که در آتش غم حاصل من خواهد ریخت
.
دختر شیرم و شیرم اثر شیر دهد
ذکر لالایی من جرأت شمشیر دهد
.
دینم امروز به اکمال رسد می دانم
آیه ی روز غدیر است که من می خوانم
.
من که در راه تو از جان نکنم پروایی
خواهشم هست که اتمام نعم فرمایی
.
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
زینب آن نیست که با دست تهی برگردد
.
گر تو خواهی که نریزم به هم این چرخ دنی
سعی کن دست ردی بر من مسکین نزنی
.
سال ها پیش که با حکم رسول متعال
نهی فرمود خداوند زنان را ز قتال
.
به تو سوگند که جانم به لبم آمده بود
تب این حکم خدا ، فوِق تبم آمده بود
.
لاجرم تا که کنم عشق ترا ترویجی
خواستم محض رضای تو کنم تزویجی
.
تا خداوند دو شمشیر زنم بفرستد
دو علی زاده دو سیمین بدنم بفرستد
.
حالیا سیم تنانم دو کفن پوش تواند
سائل گرمی یک لحظه ی آغوش تواند
.
دو غلامند به دربار علی اکبر تو
دو اسیرند به چشمان علی اصغر تو
.
دو علی طینت و جعفر صفت و حمزه نسب
دو نبی صولت و زهرا دل و عباس ادب
.
دو ملک جلوه و قدیس رخ و نورانی
دو فدک وارث و تسبیح دل و عرفانی
.
به کمر کرده حمایل علوی تیغ و نیام
هر دو بر عشق تو مایل به کمال و به تمام
.
سرمه از خاک کف پای تو بر داشته اند
ز شفا بخشی این خاک خبر داشته اند
.
قصه کوتاه ذبیح تو دو طفلان من اند
تحفه ی مور به دربار سلیمان من اند
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید