سید پوریا هاشمی
.
اشک غریب عاقبتش شرم آشناست
بدبخت آن کسی ست که از صاحبش جداست
.
یک عمر از دعای فرج رزق خورده ایم
باید وبال گفت به دستی که بی دعاست
.
پایی که نیست در پی تو لنگ می زند
دنبال تو دویدن ما آبروی ماست
.
از دیگران دوا برسد درد مطلق است
دردی اگر ز تو برسد مرهم و دواست
.
هرجور هست پیش تو یک روز می رسیم
آقا بگو که خیمه زهرایی ات کجاست
.
حق می دهیم دل به دل ما نمی دهی
ما سال هاست عادتمان لاف و ادعاست
.
سجده به غیر تربت اعلی نمی کنیم
مهر قبول سجده ی ما مهر کربلاست
.
هرچه زدند باز ز جایش تکان نخورد
زینب کنار نیزه ی آقای سرجداست
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید