این اشک ها به پای شما آتشم زدند
***
این اشک ها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
.
من جبرییل سوخته بالم ، نگاه کن !
معراج چشم های شما آتشم زدند
سر تا به پا خلیل گلستان نشین شدم
هر جا که در عزای شما آتشم زدند
.
از آن طرف مدینه و هیزم ، ازاین طرف
با داغ کربلای شما آتشم زدند
.
بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن
یک عمر در هوای شما آتشم زدند
.
گفتم کجاست خانه ی خورشید شعله ور
گفتند بوریای شما ، آتشم زدند
.
دیروز عصر تعزیه خوانان شهرمان
همراه خیمه های شما آتشم زدند
.
امروز نیز نیّر و عمان و محتشم
با شعر در رثای شما آتشم زدند …
.
.
.
سید حمیدرضا برقعی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید