این روزهای تلخ آخر را تحمّل کن
***
این روزهای تلخ آخر را تحمّل کن
حال دل بی تاب حیدر را تحمّل کن
.
تو رو به قبله هستی و من رو به تنهایی
پس اشک های سرد همسر را تحمّل کن
.
پهلو به پهلو کردنت مشکل تر از قبل است
آرام باش و زخم بستر را تحمّل کن
.
تا لحظه ی تعویض ، با این که شکستندش
خونابه های مانده بر در را تحمّل کن
.
چون گردنت از کار افتاده ست می گویم
حرکت نکن ، سنگینی سر را تحمّل کن
.
گودال اگر رفتی به نفرین وا مکن لب را
دور حسین انبوه لشگر را تحمّل کن
.
گیسو پریشان کن ، ولی جان علی ، زهرا
وقتی که می بُرَّند حنجر را تحمّل کن
.
.
.
محمد قاسمی
.
۴ بهمن ۱۳۹۳
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید