در سامرا غریبی و تنهایی و فراق
در کربلا حسین و عطش بود و درد و داغ
.
در سامرا تنی جگرش تشنه و کباب
در کربلا حسین تنش زیر آفتاب
.
در سامرا نگاه کسی مانده بر در است
در کربلا حسین عزادار اکبر است
.
در سامرا شکسته ز غم روی ماه بود
در کربلا تمام بدن ها سیاه بود
.
در سامرا ز درد تنش تیر می کشید
در کربلا کسی دهنش تیر می کشید
.
در سامرا به گل شرر خار می زند
در کربلا رباب فقط زار می زند
.
در سامرا امام کرم بی قرار بود
در کربلا دور حسین نیزه دار بود
.
در سامرا بریده نفس شاه عالمین
در کربلا کنار علی محتضر حسین
.
.
.
سید پوریا هاشمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید