سائل بینوا نمی خواهی ؟
ای غریب آشنا نمی خواهی ؟
.
تو خودت گفته ای بیا حالا
آمدم من گدا نمی خواهی ؟
.
آنقدر باوفا کنارت هست
نوکر بی وفا نمی خواهی
.
به خدا آخرین امید منی
نکند که مرا نمی خواهی
.
در دلم مانده که بگویی تو
اربعین کربلا نمی خواهی ؟
.
روی لطفت حساب وا کردم
دست خالی که برنمی گردم
.
از نگاهم ترانه می ریزد
غزل عاشقانه می ریزد
.
فقط اینجا کنار این آقا
آبروی گدا نمی ریزد
.
شب جمعه به یاد کرب و بلا
اشک ها بی بهانه می ریزد
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید