غروبای جمعه دلم بی قراره
کسی نیست که من رو تا خیمه ت بیاره
.
غروبای جمعه که دارم هواتو
می خوام پا رکابت بمیرم برا تو
.
غروبای جمعه کجا روضه داری
بگو رو کدام خاک سرت رو میذاری
.
غروبای جمعه برات گریه کردم
چقدر توی روضه باهات گریه کردم
.
بیا یابن زهرا
.
شب قدره آقا الان داری میری
که تو مسجد کوفه احیا بگیری
.
اجازه میدی تا منم پر بگیرم
کنار تو قرآن روی سر بگیرم
.
میگی بعلیٍ کنار میره پرده
می بینی خودش رو یکی مخفی کرده
.
یه نامرد با شمشیر که چشم انتظاره
تا مولا سرش رو به سجده بذاره
.
امون از غریبی
.
ما داریم میگیم و تو داری می بینی
که چجوری از هم جدا شد جبینی
.
تو داری می بینی چه زخمی به دین خورد
همون وقت که مولا با صورت زمین خورد
.
تو که دیدی شمشیر با ابرو چه کرده
بگو که غلافش با بازو چه کرده
.
الهی سر گل با آهن نریزن
چهل تا تو کوچه سر زن نریزن
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید