.
آلوده دامن خود را رساندم
بر روی شانه بارم کشاندم
.
اما همیشه ، ردم نکردی
من نامه ی خود با گریه خواندم
.
یا ربی العفو
.
سرخورده برگشت ، عبد فراری
آورده ام بی تو ، بدبیاری
.
در خانه بگذار من هم بمانم
این بنده شاید ، آمد به کاری
.
دست گناهان بالم گرفته
اشکی ندارم ، حالم گرفته
.
مهدی که از من دارد گلایه
انگار قلب عالم گرفته
.
یا ربی العفو
.
حال خرابم ، بسته به مویی
باید چه کرد از بی آبرویی
.
با روی بازت گفتی بیایم
گفتم بیایم من با چه رویی
.
کو سر به زیری ، کو سر به راهی
افتاده ام از چاله به چاهی
.
حالا رسیدم در محضرت با
موی سفید و روی سیاهی
.
یا ربی العفو
.
ناز علی را نوکر خریده
بار گدا را حیدر خریده
.
با گریه عمری شب های جمعه
گفتم حسین و مادر خریده
.
مظلوم حسینم
.
از خیمه می کرد زینب نظاره
بر مادر خود می کرد اشاره
.
می گفت مادر گرچه می آمد
شمشیر و نیزه بر جسم پاره
.
آن دم بریدم ، من از حسین دل
کامد به مقتل ، شمر سیه دل
.
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر ؛ من از حسین دل
.
مظلوم حسینم
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید