آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد
***
آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد
هنگام بلا غیر دعا هیچ ندارد
.
پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم
عاشق شدنم غیر بلا هیچ ندارد
.
از لکنتم ایراد نگیرید ؛ بِلالم
دل مایه ی قرب است ، صدا هیچ ندارد
.
باید به مقامات نظر داشت ؛ نه اسباب
موسی همه کارهست ، عصا هیچ ندارد
.
از جانب گیسوی نگار است که خوشبوست
از ناحیه ی خویش صبا هیچ ندارد
.
اموال کریمان همه اش مال فقیر است
اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد
.
هرکس که تو را دارد و در سینه ندارد …
مهر علی و فاطمه را … هیچ ندارد
.
.
.
بگذار که از فاطمه بهتر بنویسم
او را عوض فاطمه مادر بنویسم
.
بگذار که اول صلواتی بفرستم
تا نام تو را خوب معطّر بنویسم
.
تو پا بِگُذاری و منم سر بِگُذارم
تو پا بنویسی و منم سر بنویسم
.
در فکر بقیعم من اگر میل ندارم
بر گنبد خضرات کبوتر بنویسم
.
بگذار در این مرحله که جمله فقیرند
جبریل تو را فطرس دیگر بنویسم
.
تو گاه علی هستی و گه گاه محمّد
ماندم که علی یا که پیمبر بنویسم !
.
یک بار تو را خواندم و دو بار علی را
از ذات تو باید دو برابر بنویسم
.
.
.
سرها همه خاک کف پایت ؛ سر ما هم
پرها همه دنبال هوایت ؛ پر ما هم
.
در قرب تو جبریل ، پرِ سوخته دارد
زیر قدمت ریخته خاکستر ما هم
.
عیسی که نفس داشت و موسی که عصا داشت
خوب است ببیند که پیغمبر ما هم …
.
بر خاتم ما حک شده : ” یا حضرت خاتم “
پس معجزه هم می کند انگشتر ما هم
.
گر آخر این زنده به گوری قدم توست
پس زنده به گور قدمت دختر ما هم
.
به فاطمه گفتی ” بأبی أنت و امّی “
صد بار فدایش پدر و مادر ما هم
.
از لطف تو نام علی و فاطمه حالا
در مأذنه ها پر شده ، در منبر ما هم
.
.
.
راضی شده بودیم به املای محمّد
اما نرسیدیم به معنای محمّد
.
هرآنچه که دارند رسولان ، همه دارند
از معجزه ی خاک قدم های محمّد
.
مولاست همان رحمت امروز پیمبر
زهراست همان رحمت فردای محمّد
.
تفسیر کمالات جلالیِ علی بود
” لا حول و لا قُوّهَ الا ” ی محمّد
.
این وحدت محض است و دوئیت به میان نیست
خوابید اگر ” شیر خدا ” جای محمّد
.
اسلام محمّد به جز اسلام علی نیست
منهای علی یعنی منهای محمّد
.
در آینه ی فاطمه دیده ست خودش را
بنشسته محمّد به تماشای محمّد
.
.
.
با جعفر صادق به روایات رسیدیم
با لطف روایات به آیات رسیدیم
.
عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم
دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم
.
با واسطه ما پیش خداوند نشستیم
از راه توسّل به مناجات رسیدیم
.
در اصل تو ” اللّه ” مجسّم شده هستی
به ذات خداوند از این ذات رسیدیم
.
از ردّ قدم های تو تا خانه ی زهرا
یک دفعه ، دو دفعه ، نه به کَرّات رسیدیم
.
از گریه ی تو در وسط شعله ی خانه
به سوختن مادر سادات رسیدیم
.
ما خاک نشینان حرم ، عرشنشینیم
از ارض بقیعت به سماوات رسیدیم
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید