آن سرو کاشمر که ازو نیست بر مرا
مى آمد از وفا به بر اى کاش مر مرا
.
کو بخت آنکه وا رهم از رنج هجر و ، یار
از دولت وصال کند بهره ور مرا
.
خشک است کامم از غم و تر دامنم ز اشک
تا خود چه بر سر آید از این خشک و تر مرا
.
دل در هواى خاک درش اوفتاد و کرد
یک عمر همچو باد صبا در به در مرا
.
با خاک کوى دوست که سرمایه ی بقاست
باشد هواى آب بقا ، کى به سر مرا
.
هرچند بیشتر نگرم بر جمال یار
در دل شود محبت او بیشتر مرا
.
رخسار دلفروز و لب نوشخند او
کرده است بى نیاز ز شمع و شکر مرا
.
دیگر چه سود گر کند آزادم از قفس
اکنون که سوخت آتش غم بال و پر مرا
.
در راه فقر هست خطر بى شمر ولى
چون خضر همره است ، چه باک از خطر مرا
.
کى ره به سوى کعبه ی مقصود بُردمى
عشق ار نمى شدى به سویش راهبر مرا
.
تا عشق شد مربى من در زمانه کرد
از حسن تربیت به نکوئى سمر مرا
.
تا پا به فُلک عشق نهادم ز شش جهت
کرد از چهار حد طبایع ، به در مرا
.
سلطان عشق کز نظرش خاک زر شود
صاحب نظر نمود ز فیض نظر مرا
.
تا بهره ور ز دولت فقر و فنا شدم
بر هستى التفات نباشد دگر مرا
.
عشق آنچنان ز خویش مرا کرده بى خبر
کز هرچه هست ، نیست به عالم خبر مرا
.
من مرد راه عشقم و از کفر و دین برى
نه شوق جنت است و نه خوف از سقر مرا
.
من جایگه به گلشن فردوس داشتم
در تیره خاکدان شده حالى مقر مرا
.
در خاکدان فکند مرا از بهشت عدن
این بود بهره اى که رسید از پدر مرا
.
کردم ز ملک جان سفر اندر دیار تن
تا خود چه حاصلى بود از این سفر مرا
.
اینک به دام عشق نکویان فتاده ام
وین شیوه کرده است به رندى سمر را
.
گویند هست دیدن روى نکو گناه
کار صواب نیست جز این در نظر مرا
.
آدم اسیر عشق و فناى محبت است
آخر نه بشمرى تو ز نوع بشر مرا
.
عشق ار نبود رهبر من ، هیچ ره نبود
بر آستان پادشاه بحر و بر مرا
.
آن پیشواى یازدهم کز عنایتش
برتر ز نه سپهر بود جاه و فر مرا
.
.
.
عبرت نائینی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید