اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد
***
اشکم دو چشمه بر لب مژگان درست کرد
در خشکسال عاطفه باران درست کرد
.
بشکن دل مرا که شکایت نمی کنم
کار مرا همین دل ویران درست کرد
.
حالم گرفته بود و دلم غرق خون ولی
حال مرا نوای ” حسن جان ” درست کرد
.
کاری که با رکوع و سجود و دعا نشد
آخر توسلِ به کریمان درست کرد
.
شک داشتم به سینه که برهان نظم چیست ؟
زلف نگار در دلم ایمان درست کرد
.
حق است خالقی که برای عِباد خویش
شاهی ز نسل شاه خراسان درست کرد
.
در حیرتم چه کرد دو چشمش که این چنین
از مرغ لال ، مرغ غزلخوان درست کرد
.
دستی به روی سینه ی گمراه من کشید
از کفر محض عبد پشیمان درست کرد
.
روی لبم رسید نوای حسن حسن
در هر تپش … به هر نفس و دم زدن حسن
.
دل دل کنان رسیده ام اما نمی روم
با جام خالی از لب دریا نمی روم
.
با صد امید آمده ام سمت سامرا
میخانه دایر است به صحرا نمی روم
.
از پای سفره های حسن های اهل بیت
عالَم اگر زنند بفرما … نمی روم
.
آلوده اش شدم که شفاعت کند مرا
بیهوده سمت توبه و تقوا نمی روم
.
در دوزخِ فراق بسوزم مرا خوش است
بی درد عشق ، جنت الاعلی نمی روم
.
کهف الوری حسن ، شب احیای من حسن
بی مهر دوست مجلس احیا نمی روم
.
خود را کشانده ام به در خانه ی کریم
سنگم زنند هم من از این جا نمی روم
.
امشب به دور خال لبش چرخ می زنم
فردا طواف چشم ، جداگانه می روم
.
وقتش رسیده است ، عجب محشری شده است
میلاد حضرت حسن عسکری شده است
.
.
.
محمدجواد شیرازی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید