اگر تو آه کشی خشک و تر نمی ماند
اگر تو گریه کنی که جگر نمی ماند
.
بیا و آه مکش با حرارت جگرت
که از مجالس روضه اثر نمی ماند
.
نفس بزن که نفس های آخرم برسد
که بی تو این نفس مختصر نمی ماند
.
چنان شکسته شدی که شبیه زهرایی
که چون تو دست کسی بر کمر نمی ماند
.
لباسِ مشکی مان را فقط کفن بکنید
برای ما که از این بیشتر نمی ماند
.
مدافعان حرم سمت تو به سر رفتند
برای حامی زینب که سر نمی ماند
.
به درد آخرت ما نخورد جز گریه
که هیچ چیز چو اشک سحر نمی ماند
.
غنیمت است نشستن میان این روضه
که عمر می رود و اینقدر نمی ماند
.
هر آنچه خرج کنی صد برابرش ببری
در این معامله حرف ضرر نمی ماند
.
تمام حاجت ما را نگفته زهرا داد
که مادر از دل ما بی خبر نمی ماند
.
رسید قافله و خواهری پیاده نشد
به گریه گفت که زینب دگر نمی ماند
.
نگاه کرد به اکبر : حسین جان علی
به جان تو که ز باغت ثمر نمی ماند
.
اگر پدر برود می شود پسر باشد
اگر پسر برود نه پدر نمی ماند
.
.
.
حسن لطفی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید