استاد حاج غلامرضا سازگار
.
این تن غرقه به خون مصحف پا مال من است
این عزیز دل زهرا و حسین و حسن است
.
ارباً اربا شده مثل علی اکبر ، پسرم
پیرهن از تن و تن پاره تر از پیرهن است
.
خون سر آب وضو ، سنگ عدو مهر نماز
اشک در دیده و خون جگرش در دهن است
.
زخم شمشیر کجا ، جای سم اسب کجا ؟
اسب ها از چه نگفتید که این قلب من است ؟
.
کاش یک بار دگر اسم عمو را می برد
حیف کز خون دو لبش بسته ، خموش از سخن است
.
اشک می ریزم و با دیده ی خود می نگرم
که گلم دستخوش باد خزان در چمن است
.
سیزده ساله ی من ، ماه شب چاردهم !
از چه دور بدنت این همه شمشیرزن است
.
بر تن پاک تو ای حجله نشین یم خون
پیرهن جامه ی خونین شده ، خلعت کفن است
.
بزم دامادی تو دامن صحرای بلاست
خونِ رخساره حنا ، شاخه ی گل زخم تن است
.
” میثم ” آتش به شرار جگرت ریخته اند
آه جانسوز تو سوز دل هر مرد و زن است
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید