ای آیت غرّا که سر تا پای نوری
پروردگار حیّ یکتا را ظهوری
.
باید تو را اول شناسد قلب مومن
تا با علی پیدا شود درک حضوری
.
نشناخت بی تو حضرت حق را دل ما
خود سوره ی اخلاص را شرح سطوری
.
همتا برایت حضرت یکتا نیاورد
یعنی که بی همتاترین جام طهوری
.
در زمره ی پیغمبران خود ، خداوند
هرگز ندارد این چنین عبد شکوری
.
در کوچه های خاکی شهر دل ما
اول کسی هستی که دائم در عبوری
.
سرو جنان قدّ رسایت یا محمد
آیات قرآنی ثنایت یا محمد
.
قرآن به غیر از سینه ات مأوا ندارد
عترت به غیر از آل تو معنا ندارد
.
ثِقلَین تنها از وجود تو گذشته
کونین جز از نور تو بَیضاء ندارد
.
معراج با پرواز تو پیمودنی شد
جز تو عروجی ، کس چنین زیبا ندارد
.
آرایش هفت آسمان از یک نگاهت
جز خاک پایت نُه فلک جا پا ندارد
.
حیدر تو را داماد و زهرایت عروسش
این قابلیّت را به جز مولا ندارد
.
وقتی ، ازل ، از نسل تو پیمان گرفتند
منّا شدیم و بیعت از سلمان گرفتند
.
تو آمدی تا اصل دین معنا بگیرد
حقّ و حقیقت جا در این دل ها بگیرد
.
تو آمدی تا معرفت سامان پذیرد
رشد و کمال آدمی بالا بگیرد
.
تو آمدی تا راز خلقت فاش گردد
یعنی که طاعت در دل ما جا بگیرد
.
تو آمدی تا خاک را رفعت ببخشی
انسان خاکی رتبه ای والا بگیرد
.
تو آمدی رمز عدالت را گشایی
ظالم ستیزی از قبایل پا بگیرد
.
تو آمدی حق را در اندازی به عالم
باطل ره ویرانه چون کسری بگیرد
.
تو آمدی تا بت پرستی ها نباشد
کاخ ستم ، زشتی و پستی ها نباشد
.
تو از تبار پاک ابراهیمیانی
تو نسل عالمگیر اسماعیلیانی
.
از بردگی تا بندگی بردی بشر را
تو تاج بالای سر پیغمبرانی
.
تو صد هزاران مثل عیسی را حیاتی
صد خضر و موسی را تو آب زندگانی
.
بابای تو قربانی جان پسر شد
زیرا که تو سرمایه ی قربانیانی
.
قرعه به نام ذبح او ده بار افتاد
یکصد شتر منحور شد ، تا تو بمانی
تو از ازل سر حلقه ی ذبح عظیمی
تو پیشمرگ زمره ی زهرائیانی
.
گفتی پسرهایم فدای نور عینم
یعنی حسین از من و من هم از حسینم
.
تو بر همه تفهیم فرمودی خدا را
حق را وفا را عهد را دین را بقا را
.
از نفس و اهل خویش دین را کردی آغاز
خود را شناساندی و آنگه مرتضی را
.
از ابتدا تا انتها تشریح کردی
احکام را اکمال را دل را ولا را
.
هم اهل بیتت را شناساندی به مردم
هم دشمنان حضرت خیر النساء را
.
هم از تولّی گفتی و هم از تبرّی
بر خود خریدی غصّه و درد و بلا را
.
می خواستی ما را حسینی بار آری
از ابتدا ترسیم کردی کربلا را
.
آنان که بر آزارتان اندیشه کردند
تا چارده بار از تو خون در شیشه کردند
.
تو آمدی دل های عاشق را بخوانی
زیباترین شعر شقایق را بخوانی
.
تو آمدی اهل ولا سامان بگیرند
در گوش جان قرآن ناطق را بخوانی
.
تو آمدی تا مکتب شیعه بیاید
اعضای دانشگاه صادق را بخوانی
.
تو آمدی گفتی : نه هنگام درنگ است
در لحظه ها اهل دقایق را بخوانی
.
تو آمدی امّا در این ره ما چه کردیم ؟
وای از زمانی که حقایق را بخوانی
.
با دشمنان باید کنار آئیم آیا ؟
یا زیر تیغ افراد فاسق را بخوانی ؟
.
با تو صدای پای منجی هم بیاید
مگذار عمرم تا ظهورش کم بیاید
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید