باز در سینه غم دوری تو مهمان است
باز هم سهم من از دیدن تو هجران است
.
دیده ها منتظر روز ظهورند ولی
شب یلدای فراقت ، شب بی پایان است
.
با نگاه تو شود عاقبتم ختم به خیر
با تو طی کردن این راه مرا آسان است
.
من بیچاره کجا صحبت از وصل کجا
دوری از محضر تو سهم گنهکاران است
.
صاحب العصر ببین مثل تو مشکی پوشم
آسمان هم ز عزاداری تو گریان است
.
کاش تا کور شود چشم گناه آلودم
تا نبینم که مزار پدرت ویران است
.
آخرین لحظه عزادار حسین است حسن
بی سبب نیست که کام پدرت عطشان است
.
جان فدای شه بی یار و سپاهی که سه روز
پیکرش روی زمین غرق به خون عریان است
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید