با زبانی پر گلایه مقتلم تحریر شد
آیه های غربت من یک به یک تفسیر شد
.
تو غریب کربلا و من غریب شهر شام
ماجرای غربتم مثل تو عالمگیر شد
.
من نگفتم بی تو می میرم بیا حالا ببین
تازه خواب کودکی هایم دگر تعبیر شد
.
پینه های لای انگشتان من را دیده ای ؟
ای دل آرامم کجایی خواهر تو پیر شد
.
در میان این لباس کهنه روی سینه ام
ماجرای رفتن تو مثل یک تصویر شد
.
من خودم دیدم که زیر دست و پا افتاده ای
مثل آیینه تنت پاشیده و تکثیر شد
.
بین گودال آمدم هرچه صدا کردم حسین
دشمنت کف زد ، صدای ناله بی تاثیر شد
.
پیکر تو زیر نعل تازه وا می شد ز هم
پیکر من زخمی از جای غل و زنجیر شد
.
آن که برد عمامه ی تو معجر از رویم کشید
هر دو گیسوها اسیر پنجه ی تقدیر شد
.
تا نیفتی از سر نیزه به زیر دست و پا
خواستم چادر بگیرم زیر نیزه ، دیر شد
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید