با هر غم بغض گلومو خوردم
چهل روز روزی هزار دفعه مردم
.
چه غمایی که پیدا می شد از آه سردم
چه شبایی که تنها تو دلم گریه کردم
.
با یه لشگر دست بسته شامو گرفتم مثل خیبر
با یتیمای دل شکسته ظلمو شکستم مثل حیدر
.
.
به شونه بار غمت رو بردم
با مرگ رقیه من هم مردم
.
بدنم مثل مادر کبود از تازیونه
قاتلم ای برادر صدای خیزرونه
.
سر تو روی نیزه بود و مثل سر تو سر خواهر
چشم سقا بسته بود و خون میومد از پر معجر
.
با یه لشگر دست بسته شامو گرفتم مثل خیبر
با یتیمای دل شکسته ظلمو شکستم مثل حیدر
.
یه شب تو خرابه اوج غم ها
رقیه روضه می خوند ای بابا
.
زمون جون سپردن نفسش بی صدا شد
سر تو تا آوردن خرابه کربلا شد
.
با یه قد هلال و دست شکسته مثل مادر
دیدم از ضرب سیلی چشماشو بسته مثل مادر
.
با یه لشگر دست بسته شامو گرفتم مثل خیبر
با یتیمای دل شکسته ظلمو شکستم مثل حیدر
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید