حسین منزوی
.
با هیچ زن جز تو دلِ دریا شدن نیست
یاراییِ درگیر توفان ها شدن نیست
.
در خورد تو ، ای هم تو موج و هم تو ساحل !
جز ناخدای کشتی مولا شدن نیست
.
تو نور چشم مصطفی و کس به جز تو
در شأن شمع محفل طاها شدن نیست
.
تو مادر سبطینی و غیر از تو کس را
اهلیّت صدّیقه ی کبری شدن نیست
.
جز تو زنی را شوکتِ در باغ هستی
سرو چمان عالم بالا شدن نیست
.
جز با تو شأن گم شدن از چشم مردم
وانگاه در چشم خدا پیدا شدن نیست
.
نخلی که تو در سایه اش آسودی او را
در سایه ی تو ، حسرت طوبا شدن نیست
.
ای عالم امکان خبر ، تو مبتدایش
آن جمله ای که در خور معنا شدن نیست
.
سنگ صبور مردی از آن گونه بودن
با هیچ زن ظرفیت زهرا شدن نیست
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید