بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
***
بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسله ی انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
.
آن در که جبرئیل امین محرمش نبود
اهل ستم به پهلوی خیر النساء زدند
.
بس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها
افروختند و در جگر مجتبی زدند
.
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
.
گویا طلوع می کند از مغرب آفتاب
کآشوب در تمامی ذرّات عالم است
.
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که در خلق عالم است
.
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
.
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
.
خورشید آسمان و زمین ، نور مشرقین
پرورده ی کنار رسول خدا ؛ حسین
.
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا
در خاک و خون تپیده به میدان کربلا
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید