بعد از لبت فرات به دردم نمی خورد
****
بعد از لبت فرات به دردم نمی خورد
اصلاً نه … کائنات به دردم نمی خورد
با من مگو از آب که با یاد تشنگیت
این مایه ی حیات به دردم نمی خورد
.
دریا پس از حکایت در هم شکستن ات
ای کشتی نجات به دردم نمی خورد
.
دنیا اگر چه مثل گلستان … برای من
مِنهای کربلات به دردم نمی خورد
.
وقتی نماز من به تو وصلم نمی کند
قد قامت الصّلاه به دردم نمی خورد
.
چشمم به غیر گریه برای تو یا حسین
در اغلب جهات به دردم نمی خورد
.
گاهی به سمت روضه و گاهی سوی گناه
این پای بی ثبات به دردم نمی خورد
.
وقتی حواله ام ندهد ثامن الحجج
رفتن پی ” برات ” به دردم نمی خورد
.
.
.
محمد قاسمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید