نذر خیمه
sli 18

به نام نامی زینب که آیت العظمی است

قسم به نام عقیله که علم الاسماست

.

بلند مرتبه بانوی فاطمی علی

تمامی وجناتش تمامی مولاست

.

غلامزاده ی ایلش قبیله ی مجنون

کنیز خادمه هایش عشیره ی لیلاست

.

نفس نفس نفحاتش چکامه ای شیوا

و حرف حرف کلامش قصیده ی غرّاست

.

قلم چگونه نویسد که خامی محض است

کلام پخته ی عمان بخوان که روح افزاست

.

زنی که دست خدا را در آستین دارد

زنی که یک تنه مرد آفرین کرببلاست

.

برای آل عبا بوده واجب التعظیم

حسین ، فاطمه ، احمد ، حسن ، علی ، زهراست

.

عقیله ای که عقول از مقام او حیران

فهیمه ای که فقاهت ز فهم او رسواست

.

ندیده سایه ی او را نگاه همسایه

اگرچه مدت سی سال پیش این دریاست

.

ندیده سایه ی او را مدینه یا مکه

که شهر در قرق چند حضرت سقاست

.

نسیم هم نوزد سمت چادرش حتی

که این حریم ؛ حریم فرشته های خداست

.

نه خاک بر دهنم رخصتی فرشته نداشت

مقام چادر خاتون فاطمه بالاست

.

هزار مرتبه شوید دهان به مشک جبریل

هنوز بردن نامش برای او رویاست

..

ز مادحین بزرگی این سرا مریم

ز واصفین بلندی این حرم عیسی ست

.

رکاب ناقه که سر قفلی علمدار است

ستون خیمه که قلب خیام عاشوراست

.

پناهگاه تپش های خسته ی سجاد

امام هاشمیان و شفیعه ی فرداست

.

اگر حسین در اعماق سینه ها جاری ست

اگر حسینیه ای در تمامی دل هاست

.

ولی حسین خودش زینبیه ای دارد

که در تمامی افلاک بیرقش برپاست

.

رسید ظهر دهم فصل اوج غم اما

میان خیمه ی خود مانده وز دلش غوغاست

.

اگر چه پای به پای برادرش رفته

اگر چه بانوی غمگین خیمه ی شهداست

.

اگرچه بر سر بالین هر شهیدی بود

اگر چه شاهد رزم اهالی دریاست

.

چقدر پیکر خونین به دست آورده

چقدر چادرش از خون لاله ها زیباست

.

کنار پیکر اکبر که زودتر آمد

اگر نبود حسینش چگونه برمی خواست

.

میان خیمه نشسته ز دور می شنوند

خروش تازه جوان های خود که بی همتاست

.

دو شیر زاده ی او در کشاکش رزمند

و در حوالی آوردگاه طوفان هاست

.

گرفته اند تمامی پهنه را با تیغ

شنید و گفت رجزهایشان عجب گیراست

.

و با شمارش تکبیرهای عباسش

گرفته است که تعداد ضربه ی آنهاست

.

پس از برادرش آهسته می کشد تکبیر

و گاه گاه بگوید برادرم تنهاست

.

کمی گذشت خروشی دگر نمی شنود

نوای تازه جوان ها به جای آن برخواست

.

میان خیمه ی خود مانده و نمی شنوند

به غیر ناله که از سمت نیزه ها پیداست

.

به غیر خنده و صوت اصابت صد تیر

به غیر هلهله هایی که در دل صحراست

.

هنوز مادرشان گوش می کند اما

نمی رسد به جز آهی که بر لب سقاست

.

صدا صدای نفس های مانده در سینه است

صدای چرخش شمشیرها و مرکب هاست

.

میان آن همه فریاد و ناسزا فهمید

برای بردن سرها به نیزه ها دعواست

.

غروب بود و میان خیام می گردید

که دید خیمه ی سرخی که خیمه ی شهداست

.

میان آن همه تن های بی سر خونین

کنار پیکر اکبر که اربا اربا است

.

شناخت پیکر زخمی سروهایش را

اگر چه سر ز تن چاک خورده جداست

.

هنوز گرم تماشای کودکانش بود

که دید شعله ی آتش ز خیمه ها برخواست

.

حرم اسیر حرامی و مادری می دید

که زلف تازه جوان های او ز نیزه رهاست

.

.

.

حسن لطفی 

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose