بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین
***
بی سر و سامانم و خیلی پریشانم حسین
غرق در عصیانم و خیلی پشیمانم حسین
.
سفره ی دل را همیشه پیش تو وا می کنم
مونس تنهایی ام … گرمی مژگانم حسین
با همه آلودگی ام دوستت دارم حسین
دوست داری نوکرت را ، خوب می دانم حسین
.
جان من این چند قطره اشک را از من نگیر
چون که با این اشک ها لبریز ایمانم حسین
.
کشته ی اشکی و من پاره گریبان تواَم
ای تمام حاجت چشمان گریانم حسین
.
خوش به حال نوکری که پیر این درگاه شد
در حرم یا بین روضه ها بمیرانم حسین
.
هر شب جمعه که دلتنگ حریمت می شوم
از سر شب تا سحر هر لحظه می خوانم : حسین
.
” نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم “
کربلایم را بده … دیگر مرنجانم حسین
.
وقت هر درد و غمی فرمود : ” فابک للحسین “
روضه ی روز و شب شاه خراسانم حسین
.
دست و پا کمتر بزن ، خواهر فدای پیکرت
ای غریب مادرم … گیسو پریشانم … حسین
.
پنجه ی گرگی به جان زلف تو افتاده است
تو ته گودال و من پاره گریبانم حسین
.
یک طرف آتش گرفته روسری دختران
یک طرف آتش گرفته صحن دامانم حسین
.
.
.
علی سپهری
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید