تا دست بسته باز کنی مشت آب را
***
تا دست بسته باز کنی مشت آب را
داغت شکست هفت کمر پشت آب را
نقش هزار زلزله بر شط پدید شد
تا ریختی به روی زمین مشت آب را
.
دستت به آب لب نزد و لب به آب ، دست
حیران نهاده ای به لب ، انگشت آب را
.
از ساحل تو آب عطشناک می رود
در حسرت لب تو طمع کشت آب را
.
با آب دست و پنجه کمی نرم کرده ، سخت
مالیده ای به خاکِ ادب پشت آب را
.
.
.
سید شهاب الدین موسوی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید