دوباره خون شده قلبت ، دوباره تر شده چشمت
چقدر غم زده چون شام بی سحر شده چشمت
.
دو ماه در غم اجداد و بعد در غم ما
و امشب اشک فشان غم پدر شده چشمت
.
کسی اگر که نداند خودم بد است ندانم
چقدر پیش بدی های من سپر شده چشمت
.
برای ماست که همواره بیشتر شده آهت
برای ماست که همواره شعله ور شده چشمت
.
ز ناله های تو در هر فراز ناحیه پیداست
ز گریه های شب و روز ؛ خون جگر شده چشمت
.
دلیل گریه ی خونبار تو مگر که جز این نیست
که مثل فاطمه مجروح میخ در شده چشمت
.
دلیل گریه ی خونبار تو مگر که جز این نیست
که بین قافله با عمه همسفر شده چشمت
.
برای حنجر گلگون ، برای چشم پر از خون
چقدر خون شده قلبت ، چقدر تر شده چشمت
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید