دوشنبه ای که غروبش طلوع ماتم بود
***
دوشنبه ای که غروبش طلوع ماتم بود
اگر غلط نکنم ؛ اول محرّم بود
.
بنا به نصّ روایت ؛ بلای کرب و بلا
عظیم بود و بلای مدینه ؛ اعظم بود
.
چه کربلاست که تاریخ آن به وقت خدا
اگر حساب کنی با مدینه توام بود
.
دری شکست و حریمی که اذن خواستنش
برای هر که به غیر از خدا مسلّم بود
.
بدون اذن ” فَلا تَدخُلوا بیوتِ نَبی “
دری شکست ؛ که از آیه های محکم بود
.
فرشته زیر لگدهای لشکر ابلیس
بهشت ؛ سوخته ی آتش جهنم بود
.
نوشته اند که قبل از غلاف در کوچه
برای زخم زدن ؛ میخ در مقدّم بود
.
مقصّر آتش در بود اگر که بعد از آن
گرفت رو ز علی چهره ای که مبهم بود
.
چقدر دیر رسیدم کنارت آه … افسوس …
دمی که میخ هم از شرم قامتش خم بود
.
بمان که ماندن تو زنده ماندن روزی ست
که باغ خانه ی ما سبز بود و خرّم بود
.
نه نُه بهار ، هزاران بهار هم می رفت
برای زندگیِ با تو باز هم کم بود
.
اگر بمیری من نیز با تو خواهم مرد
اگر که باشی من نیز با تو خواهم بود
.
.
.
محمد بیابانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید