ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
***
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
سفیدرویی عالم نصیب عابس شد
.
شجاع و پردل و جرأت ، بلندبالا بود
همان که شیر سیاه سپاه مولا بود
.
دو شیر سرخ و سیاهند از که می خوانند
در آستانه ی میدان رجز که می خوانند
.
نوشت نام خودش را که در سپاه حسین
دخیل بست دلش را به بارگاه حسین
.
قسم به حضرت خورشید راه را بلدم
چراغ روی حسین است و راه ، راه حسین
.
قسم به او که جان من از اوست خواهم مرد
به یک اشاره ی ابرو ، به یک نگاه حسین
.
” حضور مجلس انس است و دوستان جمع اند “
به جان جون رسولان آسمان جمع اند
.
بهشت جا شده در لا به لای انگشتش
چقدر دل نگرانم برای انگشتش
.
به چشم کوه که خود را چنین به خواب زده
غروب آمده یا این که آفتاب زده
.
حدیث معرفت و شرح عشق مشکل نیست
دلی که عاشق مولا نمی شود ، دل نیست
.
به شوق اوست اگر من به صحنه آمده ام
به میهمانی آتش برهنه آمده ام
.
بگو به هرچه که سنگ است عابس آماده است
زمان بارش تیر است ، مجلس آماده است
.
تمام لشکر از آیین من خبر دارند
بگو به طبل بکوبند و نیزه بردارند
.
ببین که با تن زخمی چه باشکوه شدیم
شبیه سرو و صنوبر ، شبیه کوه شدیم
.
ببین که مرگ چگونه اسیرمان شده است
بگو که زود بجنبند ، دیرمان شده است
.
ببین که بی سپر و بی کلاه و بی زره ام
به دست تیر و کمان باز می شود گره ام
.
چگونه پر زدنم را بگو که سیر کنند
به تیر و نیزه مرا عاقبت بخیر کنند
.
.
.
احمد علوی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید