شاعری می کنم و عاشق این نوکری ام
تا که پر نور شود این دل خاکستری ام
.
همه جا مدح شما هست در اندیشه ی من
رهرو دعبل و دنباله رو حِمیَری ام
.
سالیانی است که مدح تو به گوشم خورده
سالیانی است که در مدح تو پامنبری ام
.
ریشه ام را تو بکن روزی اگر دیدی که
با گدایی درت در پی نام آوری ام
.
تو خودت این قلم پای مرا قطع بکن
دیدی ام گر پی لطف و کرم دیگری ام
.
آمدم سمت حرم تا که تماشات کنم
چه کسی گفته که من در پی انگشتری ام ؟
.
آمدم تا که بگویم تو فقط شاه منی
محضرت آمدم اثبات کنم نوکری ام
.
بر در میکده ات بهر تملّق گویم
نوکر بی سر و پای حسن عسکری ام
.
دلم از بس که نرفته است زیارت خون شد
برسانید براتی به خدا مشتری ام
.
سامرا رفتن من دست عزیز دل توست
جان فرزند خودت باز بگو می بری ام ؟
.
شیعه نه عبد که نه عاشق و مجنون هم نه
بر در خوان شما من سگ خیره سری ام
.
هر چه بد کرده ام آخر تو مرا بخشیدی
باز انگار نه انگار ، ز بس که جری ام
.
هر چه هستم ولی آقا همه دم می گویم
عاشق حیدرم از دشمن زهرا بری ام
.
ای که شأنت همه دم ” عادتکم احسان ” است
من گنهکار و سیه رو و بدم ، می خری ام ؟
.
سامرا رفته ام و خوب گدایی بلدم
بس که دلبسته شده بر قسم مادری ام
.
سامرا آمدم و کوری داعش گفتم
چشمتان کور شود زینبی ام ، حیدری ام
.
.
.
مهدی علی قاسمی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید