نغمه مستشار نظامی
.
شب است پیر و جوان می روند و می آیند
فرشته ها نگران می روند و می آیند
.
شبیه ساعت سرخی ، دو ماهی قرمز
میان حوض زمان می روند و می آیند
.
دری که سوخته باشد چگونه بسته شود ؟
چنان که سینه زنان می روند و می آیند
.
گلی که خم شده از زیر چشم می بیند
که غنچه هاش چنان می روند و می آیند
.
که شانه های پدر در سکوت می لرزند
و درد و اشک نهان می روند و می آیند
.
زمان کم است علی جان وصیتی دارم
دو چشم خسته تان می روند و می آیند
.
صدا صدای تو اما غریب و محزون است
و لحظه ها که دوان می روند و می آیند
.
به روی گونه ی تو ردّ محو لبخندی است
پس آیه ها به زبان می روند و می آیند
.
و بعد بغض فرو خفته ای که می ترکد
و رودهای روان می روند و می آیند
.
به روی دوش تو را می برند تا دریا
و قرن ها پس از آن می روند و می آیند
.
و قرن ها پس از آن ، دسته دسته چلچله ها
به سوگ یاس جوان می روند و می آیند
.
به عشق توست اگر از زمین نمی کوچند
که عاشقان ز جهان می روند و می آیند !
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید