نذر خیمه
sli 18

چون صبا دید به صحرا ، بدن بی‌ کفنش
خاک می‌ ریخت به جای کفنش بر بدنش

.

چون که از مرکب خود ، شاه به گودال افتاد
حمد یزدان به لبش بود و شفاعت سخنش

.

آخرین بار که شه ، جانب میدان می‌ رفت
خواهرش داد به او ، کهنه‌ ترین پیرهنش

.

من چه گویم ؟ چه شد این پیرهنش ، آخر کار
که همی سوخت ز تابیدن خورشید ، تنش

.

گشت آغشته به خونِ دلِ او ، تربت او
از سُم اسب‌ سواران به بدن تاختنش

.

عجبا ! از بدنی بی‌ سر و این جورِ عدو
بس نبودیش مگر آن‌ همه کرب و محنش ؟

.

زینب از دیدن این صحنه‌ ی جان‌سوز ، ” حسان ” !
مات و حیرت‌ زده ، انگشت عجب بر دهنش

.

.

.

استاد حبیب الله چایچیان

.


برای حمایت از خیمه کلیک کنید

محبوب‌ترین ها

indian desi xx good porn vidoes bokeb barat selingkuh hot desi sex clip wwwbadjojo sexof india 18sxx Melayu
www teen sex video download bfxxxporn.net original marathi sex beeg.indian xxxonlydesi.com xxxvideose