مانند مویت شد پریشان روزگارم
***
مانند مویت شد پریشان روزگارم
نامت دلیلِ گریه ی بی اختیارم
.
مثل جوان از دست داده ، وقتِ گریه
تا هفت خانه می رود داد و هوارم
.
در روضه وقتی که نگاهم کرده باشی
مانند اسپند عزایت بی قرارم
.
پای پیاده آمدم پای مزارت
تا که بیآیی بعد مرگم به مزارم
.
در لحظه ی آخر نگاه آخرم گفت
من می روم اما دلم را می گذارم
.
با هجر شش گوشه کشیدی گوش من را
در فصل پاییز فراق ، ابر بهارم
.
تنها به شوق دیدن ماه محرم
هر روز دارم روزها را می شمارم
.
یک روز چرخِ دسته را هُل داده بودم
چرخیده از آن روز چرخِ روزگارم
.
بدجور فقر معنوی دارم کمک کن
در روضه کاری داشتی دنبال کارم
.
وقتی تو را زهرا به این بانو سپرده
من هم خودم را دست زینب می سپارم
.
مقتل نوشته خواهرت اینگونه فرمود :
ای وای باقیمانده ی ایل و تبارم
.
از آن زمانی که سر تو سنگ خورده
سنگ صبورم دائما سردرد دارم
.
دندانت افتاده به پیش پای زینب
قرآن نخوان در طشت ای دار و ندارم
.
.
::.گروه شعری یا مظلوم.::
.
ابراهیم لآلی ؛
محسن همتی ؛
امیر علوی ؛
حسین زارع زاده ؛
رضا قربانی
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید