مردم شهر را دعا می کرد
***
مردم شهر را دعا می کرد
ذکر حق بود ، لب که وا می کرد
.
عمر خود ، خرج مکتبِ حق کرد
نفسش ظرفِ مس طلا می کرد
.
تا که می گفت شیعه جان ندهد
محتضر را ملک رها می کرد
.
دمِ او صد مسیح زنده کند
نگهش دردها دوا می کرد
.
حرکتِ کوه در تصرف داشت
بی عصا بحر را دوتا می کرد
.
خود خلیل است او که می بینید
بین آتش برو بیا می کرد
.
قدرِ او را کسی ندانست و
شکوه از قوم بی وفا می کرد
.
نیمه شب بود حمله ور گشتند
در قنوتش خدا خدا می کرد
.
پا برهنه ، بدون عمامه
طلب چند آشنا می کرد
.
پیش چشم عیال و فرزندش
شرم از فحش و ناسزا می کرد
.
پشتِ مرکب دواند آقا را
کاش از سن او حیا می کرد
.
مچ پایش سر گذر پیچید
استخوان تنش صدا می کرد
.
پشت مرکب نفس زنان یادِ
دختر شاه کربلا می کرد
.
اثر پیری است یا این که
داغ عمه قدش دو تا می کرد ؟
.
یاد عمه رقیه اش کرده
نذر مویش چه گریه ها می کرد
.
جانم عمه فدای یک مویت
چه کسی طعنه زد به گیسویت ؟!
.
.
.
محمدجواد شیرازی
.
۳۰ مرداد ۱۳۹۳
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید