به پای بوی شرابی که در اذان آمد
***
به پای بوی شرابی که در اذان آمد
مناره مست شد و کفر بر زبان آمد
شبی ز کوچه ی معشوق می گذشت نگاه
صدای توبه شکستن به گوشمان آمد !
.
جراحتی که رسد از علی اجل سوز است
به مدح تیغ علی ، زخم بی دهان آمد
.
چه زندگانی تلخی ست بی پدر بودن !
مسیح در پی حیدر به آسمان آمد !
.
برای درک لبش وقت بوسه نیست عجب
که عکس شاه قجر هم به استکان آمد !
.
جدال بر سر یوسف کشی ست در سر چاه
هزار شکر زلیخا به داستان آمد
.
به چشم هر کس و ناکس نمی شود پیدا
ندید اوج تو را هر چه کاروان آمد
.
علی چو نعره کشید آب و خاک لرزیدند
صدای ماست که سر وقت سرمه دان آمد
.
سکوت رو سیَه من که می زند در شهر
برای خیبریان وقت امتحان آمد
.
.
.
احمد بابایی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید