منم و گریه و ناله ؛ خزونه باغی از لاله
مدینه روضه می خونم چهل ساله
.
به یاد عاشورا من چه خون دل ها خوردم
دلم می خواست که من هم تو کربلا می مردم
.
میرم از حال
عاشورا و گودال
یادم نمیره وآی
.
اباالعطشان حسین
.
نفس آخره یارم ؛ دیگه راحت میشم امشب
بازار برده ها رفتیم من و زینب
.
تموم آل الله و با کعب نی می بردن
دیدم که ناموسم رو تو بزم می می بردن
.
الشام الشام
سنگ از بالای بام
یادم نمیره وآی
.
اباالعطشان حسین
.
هوا هوای بارونه ، دیگه دلم پریشونه
خاطره های شام و داغ ویرونه
.
به فکر دلداری رقیه که افتادن
جای عروسک دستش سر بریده دادن
.
رگ ها خونی
موی بابا خونی
یادم نمیره وآی
.
اباالعطشان حسین
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید