که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا ؟
.
سلامم را که پیش از لب گشودن در جواب آمد ؟
دخیلم را چه کس پیش از گره بستن گشود اینجا ؟
.
نمازم را که پیش از بستنِ قامت ، امامت کرد ؟
دعایم را که پیش از عرض حاجت ها شنود اینجا ؟
.
چو خیل زائران خاکی اش در آمد و شدها
ملک شانه به شانه در فرود و در صعود اینجا
.
ولایت چشمه ای دارد که در این خانه باید دید
کرامت معدنی دارد که باید آزمود اینجا
.
هدایت کوکبی دارد ، از این مشرق شده طالع
نبّوت موکبی دارد که می آید فرود اینجا
.
تو در بازار دل چشمی مهیّا کن چه می دانی
به هر آیینه چندین جلوه خواهد رو نمود اینجا ؟
.
تو همّت خواه از این سلطان که در حاجتْ روایی ها
ازل را تا ابدها نیست رنگِ دیر و زود اینجا
.
به درگاهی که تمهیدِ طلب موقوفِ سلطان است
که می پرسد که هست آنجا ؟ که می داند که بود اینجا ؟
.
به جوش آورده سیبستانی از عطر شهید خود
دل انگورها را خون کند سکر شهود اینجا
.
قرار اینجاست یار اینجاست کار اینجاست بار اینجا
کرم اینجاست لطف اینجاست فضل اینجاست جود اینجا
.
نیاز اینجاست نذر اینجاست عُذر اینجاست اِذن اینجا
دکان اینجاست دخل اینجاست نقد اینجاست سود اینجا
.
چنان جان های پاک انبیا صف بسته بر این در
که آدم دارد از خاتم تقاضای ورود اینجا
.
مسیح اینجا کلیم اینجا خلیل اینجاست نوح اینجا
شعیب اینجاست شیث اینجاست لوط اینجاست هود اینجا
.
سلیمان را از این دریا مگر پیدا شد انگشتر
لب داود را داده ست مرغانِ سرود اینجا
.
منم مور و سلیمانم به لطفش کرده مهمانم
وگرنه من که می دانم که جای من نبود اینجا
.
مگر شمعی شوم در گوشه ای از این حرم ، گریان
که جز با اشکِ عجز ، آیینه ای نتْوان فزود اینجا
.
شفایم می دهی با دست های روشنت ، آنجا
به خاکت می تپد گل های اشکِ من ، کبود اینجا
.
بهار دلگشا اینجا گلِ مشکل گشا اینجا
ره ” کشف الهمم ” اینجا درِ ” حِلّ العقود ” اینجا
.
هزار آیینه آوردم به سودای بهارانش
ولی یک غنچه لبخندش مرا از خود ربود اینجا
.
توسل را و حاجت را دخیلم گشته اشک و آه
اجابت را و رحمت را ضریحش تار و پود اینجا
.
خلائق را نسیم روضه ی ” دارالسلام ” این در
ملائک را ز ابواب زمین ” باب السجود ” اینجا
.
ببین حج تمام اینجا ، نماز اینجا ، امام اینجا
طریقت را عماد اینجا ، شریعت را عمود اینجا
.
کلید خانه ی سبزِ بهشتت در کف است ای دل
توان در مدح اهل البیت اگر بیتی سرود اینجا
برای حمایت از خیمه کلیک کنید