نشسته ام که برای دلم هوار کنم
***
نشسته ام که برای دلم هوار کنم
جواب کرده طبیبم ، بگو چه کار کنم ؟
اجازه هست که نفرین به روزگار کنم ؟
.
نگاه کن چقدر رنگ و روی من زرد است
چگونه این همه پاییز را بهار کنم ؟
.
برای باختنم هیچ در بساطم نیست
ولی دوباره هوس کرده ام قمار کنم
.
چقدر ساده مرا گیسویت به بند کشید
خدا نیاورد آن روز را فرار کنم
.
اگر دو چشم تو ، یعنی دو تا غزالت را
خدا به من بدهد ، شیر را شکار کنم
.
من : عاشق تو ، تو : معشوق من ، بفرمایید
از این دو تا به کدامینش افتخار کنم ؟
.
من عاشق تو نبودم که آخر عمری
کنار زلف تو تسبیح اختیار کنم !
.
ببین در آب خودت را و حق بده بعداً
نمی توانم اگر گریه را مهار کنم
.
از این به بعد حلالت نمی کنم بروی
چقدر پنجره را خرج انتظار کنم ؟
.
ببین چگونه گرفتار کرده اید مرا
بگو چه کار کنم من بگو چه کار کنم ؟!
.
نه پای رفتن دارم ، نه روی رفتن … آه !
خدا نخواست از این دردسر فرار کنم
.
بزرگ نیستم اما فقط اجازه بده
که سر فدای شمای بزرگوار کنم
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید