هر دلی که دچار لیلا بود
***
هر دلی که دچار لیلا بود
خوشی روزگار لیلا بود
.
از کرامات عاشقی است اگر
نام مجنون کنار لیلا بود
.
نام مجنون اگر فراتر رفت
این هم از اعتبار لیلا بود
.
آنچه دل های بی شماری داشت
محمل در غبار لیلا بود
.
بی نیاز است از عبادت ما
کعبه در انحصار لیلا بود
.
امشب ای عشق در طواف توام
سیزده شب در اعتکاف توام
.
بال با من ، پریدنش با تو
سمت بالا کشیدنش با تو
.
شوق تنزیل آیه ها با من
جبرئیل آفریدنش با تو
.
گندم کال مزرعه با من
فصل گرم رسیدنش با تو
.
نخل با من تب رطب با من
دست مشتاق چیدنش با تو
.
سجده بر خاک پای تو با من
عبدِ الله دیدنش با تو
.
قل هو الله یا احد یا هو
” وحده لا اله إلا هو “
.
کعبه آنقدر بی تو زیبا نیست
بی حضورت مطاف دنیا نیست
.
بی سبب رد نکرده مریم را
این طرف ها که جای عیسی نیست
.
کعبه مختص حال امروز است
مثل دیروز و مثل فردا نیست
.
سوره ات را خودت نزول بده
” ورنه جبریل مرد این ها نیست “
.
تو که از این طرف نمی آیی
پس چه بهتر در حرم وا نیست
.
ای مسیحای سبز بنت اسد
مزرع ” لم یلد و لم یولد “
.
ای که صبح ازل شروعت بود
کهکشان حیطه ی طلوعت بود
.
بهترین لحظه ها برای خدا
لحظه ی سجده ی خشوعت بود
.
آنچه دیشب مرا سلیمان کرد
خواب انگشتر رکوعت بود
.
چاه وقفی و نخل های بلند
حاصل چله های جوعت بود
.
ای سرآغاز ! مرد بی پایان !
ای که صبح ازل شروعت بود …
.
کس ندیده است ارتفاع تو را
آفتاب تو را شروع تو را
.
به نگاهت کمی نقاب بده
فرصتی هم به آفتاب بده
.
از خودت از بیان شرح خودت
دست پیغمبران کتاب بده
.
تا رطب های من شود باده
نخل های مرا شراب بده
.
تا صدایت کنم بلندترین
به لبم حق انتخاب بده
.
نیست فرقی در آفتاب شدن
یا تراب ابوتراب شدن
.
این همه مستجیر مال شماست
التماس فقیر مال شماست
.
مرد دیروز ، حضرت امروز
از احد تا غدیر مال شماست
.
تا خدا بوده تا خدایی هست
این لقب ، این ” امیر ” مال شماست
.
از تمامی فرش های زمین
تکه ای از حصیر مال شماست
.
از سر سفره ی مدینه فقط
نمک و نان و شیر مال شماست
.
زندگی تو مثل مردم نیست
نان تو از تبار گندم نیست
.
بی نظیر عرب بدون مَثَل
آفتاب عجم بدون بدل
.
یا هو الظاهر و هو الباطن
یا هو الآخر و هو الأول
.
تو رسیدی و وحشت افتاده است
بر سر شانه های لات و هبل
.
اسدالله غزوه ی احزاب
یل میدان لحظه های جمل
.
مرد دلدل سوار روز احد
آینه دار خشم عز و جل
.
الامان از سوار آمدنت
وقت با ذوالفقار آمدنت
.
نام تو بوی سیب می آرد
روی دل ها بهار می کارد
.
تو همان پیرمرد نخلستان
پیرمردی که نان جو دارد
.
ای که دل تنگ صبح زهرایی
گریه چشم های تو دارد …
.
… اول کوچه ی بنی هاشم
روی تابوت شهر می بارد
.
غسل نیلی فاطمه هر شب
خاطرات تو را می آزارد
.
هیچ کس مثل تو حبیب نداشت
سر سفره نسیم سیب نداشت
.
.
.
علی اکبر لطیفیان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید