وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
***
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
.
تو در تمام راه ، دور عشق چرخیدی
حاشا اگر یک لحظه حَجّت را رها کردی
.
هفتاد دفعه دور معشوق خودت گشتی
آخر به روی نیزه حَجّت را ادا کردی
.
شیطان به رویت سنگ زد ، از کوفه پرسیدم :
کافر چرا اعمال حج را جا به جا کردی …
.
تا پای جان ماندن همان عهد قشنگی بود
عهدی که کوفی بست اما تو وفا کردی
.
خون خدا بودن قیامت می کند در تو
حق داشتی تا محشرت را خود به پا کردی
.
تو خوب می دانستی آن جا یار و یاور نیست
حس می کنم از کربلا ما را صدا کردی
.
این که تو ابن بوترابی اتفاقی نیست
تو خاک را با خون پاکت کیمیا کردی
.
حالا دلم با هر تپش صحن و سرای توست
یک کعبه ی شش گوشه در قلبم بنا کردی
.
.
.
مهدی مردانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید