چه کربلاست ! که عالم به هوش می آید
***
چه کربلاست ! که عالم به هوش می آید
هنوز ناله ی زینب به گوش می آید
.
چه موقفی ست ؟ که برتر ز کعبه می دانند
ملائکند که اذن دخول می خوانند
.
چه کعبه ای ست ؟ که حاجی شکسته است این جا
به سوی قبله اش احرام بسته است این جا
.
چه عرصه ای ست ؟ که دل ، تَرک خواب می گوید
هنوز ، تشنه لبی آب آب می گوید
.
چه چشمه ای ست ؟ که خون ، جای اشک می جوشد
هنوز ، اشک ز چشمان مشک می جوشد
.
چه محشری ست ؟ که هر دل ، ز سینه آواره ست
هنوز ، مادر اصغر کنار گهواره ست
.
چه منزلی ست ؟ که هر گوشه بیت الاحزان است
هنوز ، موی همه نخل ها پریشان است
.
چه مضجعی ست ؟ که آید ملَک به سوی زمین
هنوز ، ناطق قرآن فتاده روی زمین
.
تو گویی اشک ، ز چشمان ماه می آید
صدای مادری از قتلگاه می آید
.
ز خاک ، لاله و از سینه ناله می آید
هنوز ، خون ز دو پای سه ساله می آید
.
چه ساعتی ست ؟ فلق با سپیده می گوید
چرا اذان ، سرِ از تن بریده می گوید ؟
.
سری به نیزه به خواهر نظاره ای دارد
به طفلِ مانده به صحرا اشاره ای دارد
.
.
.
استاد حاج علی انسانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید