گریه دواست عاشق بیمار مانده را
***
گریه دواست عاشق بیمار مانده را
چاره کجاست عبد گرفتار مانده را
کی میشود به چهره ی ماهت نظر کنم ؟
نوری ببخش دیده ی خونبار مانده را
.
پر رویی مرا به بزرگی خود ببخش
تو عفو کن گدای طلبکار مانده را
.
کنعان میان هر گذرش بوی یوسف است
طاقت نمانده رهگذر زار مانده را
.
من را بخر اگر چه به دردت نمی خورم
کن سرفراز جنس به انبار مانده را
.
قلب مرا دوباره خودت سر به راه کن
از نو بساز خانه ی آوار مانده را
.
خواب از سرم پریده ز دوری کربلا
کی می بری حرم من بیدار مانده را ؟
.
امروز در کنار تو ای صاحب عزا
سینه زنیم مسلم بی یار مانده را
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید