محمدجواد شیرازی
.
گر ” سر ” زده آمدی چو مهمان ها هم
در کنج خرابه یا بیابان ها هم
.
مهر تو محال است که از دل برود
در شهر گناه و کفر و عصیان ها هم
.
بر معجر ما تمام مردم خیره
پیران و جوانان و هوسران ها هم
.
با دشمن خارجی چنین تا نکنند
این امتِ کافرِ مسلمان ها هم
.
لب تشنه ترین تشنه ی عالم بابا
سیراب شده دشمن و حیوان ها هم
.
چشم و سر و گونه و دو ابرویت خون
بی بهره نمانده است مژگان ها هم
.
نیل سر زلف تو عبورش سخت است
با معجزه های ابن عمران ها هم
.
یک بوسه ز کام تو بیارزد والله
بر شکر و شیرینی و سوهان ها هم
.
بوسیدن لب های تو مشکل ساز است
مشکل شده است هرچه آسان ها هم
.
با دست ، لبت لمس که کردم دیدم
خالی شده چند جای دندان ها هم
.
این قصه ی وصل را بخوان بر یعقوب
معنی بشود وصال و هجران ها هم
.
روی سر من بمان چرا بر نیزه ؟
در این شب قدر جای قرآن ها هم …
.
تا صبح پذیرای تو هستم بابا
گر ” سر ” زده آمدی چو مهمان ها هم
.
.
.
شب ۲۲ رمضان ۱۳۹۳
برای حمایت از خیمه کلیک کنید