گفتم ” حسین ” قفل دلم ناگهان شکست
***
گفتم ” حسین ” قفل دلم ناگهان شکست
.
در راهِ عشق اَنگِ هوس خورد و خُرد شد
پیشِ همه غرور زلیخا چنان شکست
مجنون که بی محلی لیلا کشید ، گفت :
ظرفِ مرا فقط جلوی دیگران شکست
.
باید که در طریقِ تو زانوی درس زد
پیش کسی که پیش شما استخوان شکست
.
قربِ خدا بدون توسل نمی شود
بالا نرفت آن که زد و نردبان شکست
.
حتی بساطِ چای شما غصه می خورد
آن هفته خود به خود دو سه تا استکان شکست
.
با خطبه ام به کوفه نشان داده ام حسین
زینب نخورده است در این امتحان شکست
.
امروز در محله ی برده فروش ها
دیدی چگونه حرمت این خاندان شکست ؟!
.
سبز و کبود و زرد شده رنگ دخترت
با پای زجر قامت رنگین کمان شکست
.
جوری یزید ضربه ی دستش شتاب داشت
دندانِ تو که جای خودش ، خیزران شکست
.
.
.
رضا قربانی
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید