علی اکبر لطیفیان
.
گنجشک پر ، جبریل پر ، بابا … سه نقطه
من پر ، تو پر ، هرکس شبیه ما … سه نقطه
.
عمه نه ! عمه بال هایش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تا … سه نقطه
.
این محو یکدیگر شدن در این خرابه
یا این که ما را می پراند ، یا … سه نقطه
.
اصلاً چرا من خواستم پیشم بیایی
بابا شما که پا نداری تا … سه نقطه
.
یادت می آید روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم ؟ حالا … سه نقطه
.
وقتی لبت را زیر پای چوب دیدم
می خواستم کاری کنم امّـا … سه نقطه
.
انگشت خود را جمع کرد و ناگهان گفت
انگشت پر ، انگشتر بابا … سه نقطه
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید