یه گوشه خواب بودم خیلی آروم
ولی پیچید تو گوشم صداشون
.
نمی بردن اگه گوشواره هامو
خودم می بخشیدم به دختراشون
.
گذشت و گم شدم توی بیابون
آخه از قافله جا مونده بودم
.
یکی اومد برم گردوند بابا
ولی کاشکی همونجا مونده بودم
.
بد اخلاقن چقدر مردای شامی
به جای قلب ، سنگه تو دلاشون
.
با این دستای سنگینی که دارن
دلم می سوزه واسه بچه هاشون
.
.
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید