اشعار آیینی خیمه...

^ ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم باران هم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 16 مهر 1399

^ ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم باران هم

متن شعر

ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم باران هم

***

ندارد ابرِ اشکی را که ما داریم باران هم
ندارد شورِ اشکِ دیده ‌ی ما را نمکدان هم

.

به دنبال دوای درد خود جایی نمی گردیم
که ای محبوب ما همواره درد از توست درمان هم

.

تو چون پروردگاری و نه تنها امت اسلام
که بر تو می کند تعظیم حتی نامسلمان هم

.

تو آن دست کریمی که گره وا می کنی از خلق
گره هایی که حتی وا نخواهد کرد دندان هم

.

من از آیات فجر و مریم و اسراء فهمیدم
که نازل شد برای روضه خواندن از تو قرآن هم

.

رسید از راه ایام وصال و پای من لنگ است
اگر لب تر کنی سوی تو آیم لَنگ لَنگان هم

.

نجف تا کربلا راهِ رسیدن تا خداوند است
خدایی که نخواهم یافت در حجِ فراوان هم

.

دلِ مجنون نه در گلزار ، در صحرا شود آرام
ولی این روزها پس می زند ما را بیابان هم

.

به انگور نجف محتاج تر از ما نخواهی یافت
چه انگوری که مثلش را نمی یابند مستان هم

.

عراقی ها به سمت بارگاهت راه افتادند
دری بگشای ای بابِ کرامت سوی ایران هم

.

مسیح از دور می آید کلیم از طور می آید
شبیه مور می آید عصاکوبان سلیمان هم

.

حرم محتاج زائر نیست وقتی مادرت باشد
که زهرا میزبان کربلای توست ، مهمان هم

.

ضریحی در خراسان التیامِ زخمِ هجران است
کمال عجز را بنگر که محرومیم از آن هم

.

شکایت می کنم بر تو از این هجران طولانی
از این دنیای تلخی که ندارد قصد پایان هم

.

دلم سیر است از دنیا بگیر ای عشق جانم را
مگر پایان بگیرد در زمان مرگ هجران هم

.

.

.

علی ذوالقدر

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *