از ازل در سر من میل تماشای تو بود
داشتم هر چه به دل جمله تمنای تو بود
.
آنچه در وقت نمازم کمرم را خم کرد
سجده بر حق به سرِ تربت اعلای تو بود
.
سرِ بازار جنون رفتم و دیدم با چشم
عقل مجنون تو ، آشفته و شیدای تو بود
.
عزّت هر دو جهان بسته به اشک است حسین
نم اشکی که روان جانب دریای تو بود
.
این چه سرّی است ازل تا به ابد محتاجیم
احتیاج همه بر مهر و تولای تو بود
.
تا ابد نوکر تو ، نوکر تو خواهد ماند
تاج شاهی من از خاک کف پای تو بود
.
شجری دیده ام از سلسـله ی نوکری ام
ریشه ی آن شجرم در گِل بابای تو بود
.
مادرت گفت ” بُنَیَّ ” به دلم صور دمید
محشر سینه ی من خشکی لب های تو بود
.
.
.
داریوش جعفری
.
نظرات