اشعار آیینی خیمه...
اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 9 تیر 1403

اگر لب تشنه ی آب بقایی همره ما شو

متن شعر

اگر لب تشنه ی آب بقایی همره ما شو
دلت را کربلا کن ، دشت تربت شو ، معلّی شو

.
منیَّت حاصلش فقر است می خواهی غنی باشی
بیا بین گدایانش ، بیا همسفره ی ما شو

.
نبازی مُفت ، عمرت را ، دو روزِ زندگانی را
گدایی کن درِ این خانه و آقای دنیا شو

.
بساط من منم را جمع کن در پیشگاه او
خودت را دست او بسپار و سر تا پا تمنا شو

.
برای شستن دیگِ غذای نذری روضه
زرنگی کن همیشه زودتر از دیگران پاشو

.
تولی پیشه کن اما برای صدق گفتارت
به امر حضرت صادق کمی اهل تبری شو

.
هوا سرد است و سرمای گنه پُر کرده دنیا را
بنوش از چای داغ روضه ی او غرق گرما شو

.
به درباری که سائل ساحتِ پیغمبری دارد
گدای دست سقا باش و با افتادن آقا شو

.
سریر پادشاهی چیست ؟ مسکین نجف بودن
رسیدی پای ایوانِ طلایش تا کمر تا شو

.
شبیه ” جون ” اگر ماندی به پای اعتقاداتت
برای گرمی آغوش اربابت مهیا شو

.
در آن وادی که یک بال مگس اشکت شفاعت هست
بیا اشکی بریز و باعث لبخند زهرا شو

.
اباالفضلی اگر بالای تل در روضه ذهنت رفت
به اشک دیده ، قطره قطره در گودال دریا شو

.
صدا زد اکبرم ! گفتم برو سوی رسول الله
ولی دیگر نگفتم قبل رفتن ارباً اربا شو

.
بسوز ای دل برای زینبی که گفت با گریه
در این گودال خوابیدی چرا ، بی پیروهن … پا شو

.
قوام عرش رحمان سینه ی این شاه مظلوم است
تمام عرش سنگ ین گشته ای شمر لعین پاشو

.

.

.

گروه شعری یا مظلوم

.

آثار دیگر

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *