به رسم خوبی آیینه ها محبت کن
تبم گرفت و دلم خوش ! ز من عیادت کن
.
برای آنکه بگویی فراق یعنی چه
بیا وخامت حال مرا روایت کن
.
مریض دوری ام و مبتلا به هجرانم
دوباره درد گدا را دوا به تربت کن
.
در آرزوی زیارت تمام شد عمرش
دعای مادرِ پیر مرا اجابت کن
.
نشسته ام دم بازار تا مرا بخری
برای دل خوشی ام لااقل تو قیمت کن
.
طبیب کرب و بلا ، درد من فراق علی ست
مرا نجف ببر و باز هم طبابت کن
.
برای اینکه سگ پاسبان او باشم
به پیش شیر خدا خواهشاً وساطت کن
.
بیا ز خوشه ی انگور بر ضریح نجف
برای تشنه لبان علی سقایت کن
.
” کفن که دست مرا بست دست تو باز است ”
هر آنکه رفت و چنین خوانده بود رحمت کن
.
” و دست باز تو یعنی بیا در آغوشم ”
به کشتگان غم خود بغل عنایت کن
.
در این زمانه که مردم هزار دسته شدند
به دسته های عزایت مرا هدایت کن
.
بهای رفتنت از خیمه اشک چشم همه ست
از عاشقان غمت دعوی غرامت کن
.
میان خیمه رقیه هنوز منتظر است
برای دلخوشی اش آیه ای تلاوت کن
.
عقیله هست حواسش به کودکان و زنان
میان گودی گودال خواب راحت کن
.
اسیر پنجه ی گرگان غزال های تو شد
ز اوج نیزه نگاهی به اوج غربت کن
.
مگر اثر کند این بار و زجرشان ندهد
ز نیزه خطبه بخوان زجر را نصیحت کن
.
.
.
گروه شعری یا مظلوم
.
نظرات