بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم
هزاران خیمه برپا بود آنجایی که من بودم
.
شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلاب اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
.
قیام عاشقان راست قامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
.
تمام سوره ی ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم
.
پیام روشن ” اَلموت اَحلی مِن عسل ” یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
.
چرا آتش بگیرند از عطش گل های داودی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
.
کسی از اسب می افتاد پشت نخل ها ، آری
علم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
.
صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما
خلیل الله تنها بود آنجایی که من بودم
.
شعاع آفتاب از مشرق گودال سر می زد
که ثارالله پیدا بود آنجایی که من بودم
.
عدالت زیر سم اسب ها پامال شد ، آری
ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم
.
شدم محو نگاه عمه ام زینب که در چشمش
تمام دشت زیبا بود آنجایی که من بودم
.
چرا آن روز تل زینبیه اوج عزت شد
که چشم انداز فردا بود آنجایی که من بودم
.
چه گل هایی که زیر بوته های خار پرپر شد
مگر پاییز گل ها بود آنجایی که من بودم ؟
.
هلال ماه نو وقتی نمایان می شد از محمل
فقط یک نیزه بالا بود آنجایی که من بودم
.
.
.
استاد محمدجواد غفورزاده
.
نظرات