تهی رسید از این جام و لب به لب برگشت
رئوف خواست بدهکار با طلب برگشت
.
برای عرض ارادت چو نوکری خورشید
چقدر صبح به سوی تو رفت و شب برگشت
.
چقدر از حرمت لات چاله ی میدان
به شهر خویش که برگشت با ادب برگشت
.
دلم شبیه به یک هسته پرت شد سویت
به یک نگاه تو نخلی پر از رطب برگشت
.
پس از ادای رضا مست شد تمام تنم
همین که خواندمش و لب به روی لب برگشت
.
همین کمال رئوفی ست اینکه در حرمش
هنوز گریه نکرده به من طرب برگشت
.
دلیل گنبد او هست پس نگو امشب
به سمت طوس چرا قبله بی سبب برگشت
.
نماز واجب اگر بود پس چرا قبله
برای خاطر یک امر مستحب برگشت
.
جلوتر از همه ی دیگران بهشتی شد
کسی که از حرم تو عقب عقب برگشت
.
.
.
مهدی رحیمی
.
نظرات